اشتراک گذاری





نوشته شده در تاریخ: 1402/7/10    کد خبر: 15727082   در دسته بندی یادداشت نوشته شده توسط نورالله جویا
زمان تقریبی مطالعه: 9  دقیقه

یادداشت؛

رؤیای خطرناک افراطیون افاغنه در ایران

رؤیای خطرناک افراطیون افاغنه در ایران

  سیاستمدار و فعال سیاسی و اجتماعی گفت: معتقدم بی‌برنامگی ما و حضور افغان‌ها در مجموع فرصت طلایی برای افغان‌ها به‌خصوص پشتون‌ها که بیشترین جمعیت کارگری را تشکیل می‌دهند فراهم آورده است.

به گزارش پایگاه خبری صدای جویا از اصفهان، محمدحسین بنی‌اسدی سیاستمدار و فعال سیاسی و اجتماعی طی یادداشتی با عنوان «رؤیای خطرناک افراطیون افاغنه در ایران» آورده است؛


طی دو سال و اندی که از بازنشستگی من می‌گذرد توفیق اجباری حاصل شد که با کارگران افغانی در تهران و جنوب ایران امکان تماس و مراوده کاری پیدا کنم، این رویداد توجه من را به عمق حضور بی‌رویه و فعلاً خاموش این جماعت جلب کرد.

امروزه کارگران افغانی از یک اتحادیه تعاونی نانوشته برخوردارند که انحصار تعیین نرخ کارگر و ساعت کار را در دست خود دارند. سخت‌کوشی این کارگران و اطاعت‌پذیری ظاهری آنان از کارفرما و از سوی‌ دیگر تنبلی و تن‌پروری و دردسر زایی کارگران ایرانی باعث شده که همه مردم، کارگر افغانی را بر کارگر ایرانی ترجیح‌ دهند. ‌البته بگذریم‌ که افغانی‌ها اولاً برای ایجاد حاشیه امنیتی برای خود، به‌صورت خانوادگی کار می‌کنند و در وهله اول به کارگری می‌پردازند سپس به پیمانکاری و دلالی و بعضاً تجارت و. راه پیدا می‌کنند.

معتقدم‌ این اتحادیه نانوشته کارگری افغانی توانایی آن را دارد که عنداللزوم کل ایران را با بحران کارگری مواجه کند. امروزه کلیه حوزه‌های کارگری طاقت‌فرسا که از عهده کارگر ایرانی بر نمی‌آید توسط افغان‌ها انجام می‌شود.

«خشت اول چون‌ نهد معمار کج / تا ثریا می‌رود دیوار کج»؛ از روزی که سیل مهاجرین افغانی بعد از تجاوز شوروی به کشورهای همسایه آغاز شد دو کشور همجوار یعنی پاکستان و ایران دو سیاست مختلف در قبال مهاجرین افغانی در پیش گرفتند.

پاکستان با سیاست عاقلانه، مهاجران را در اردوگاه‌هایی ویژه با صدور کارت هویت برای آنان مستقر کرد و نه تنها حرکت آنها را محدود و کنترل شده کرد؛ بلکه پول‌های کلانی نیز از سازمان ملل و نهادهای حقوق بشری و خیرین دریافت کرد که با آن هم سبیل نظامیان پاکستان چرب می‌شد و هم‌ تا حدودی صرف امور این مهاجرین می‌گشت. دولت پاکستان نیز هر زمان‌ که لازم ‌بود با این مهاجرین برخورد لازم می‌کرد.

بر عکس پاکستان، مسئولان ایران سیاست احساسی محور اتخاذ کردند و حتی برخی روحانیون مطرح وقت فتوای ازدواج انصار با مهاجرین افغانستان را صادر کردند. به هر حال این برخورد احساسی غیر عقلانی در ۴ دهه گذشته ادامه یافت و شد آنچه که نباید می‌شد.

امروزه کارگران افغان به لطف برخی سهل‌انگاری‌ها در نیروهای انتظامی، مرزبانی و وجود مافیای قاچاق انسان و کالا به‌سهولت از ایران خارج و به ایران وارد می‌شوند. در این ميان مشوق‌های سازمان ملل یا غیره نیز نتوانسته مهاجران افغان را به کشورشان باز گرداند، بلکه تنها عاملی که افغان‌ها را متوجه خروج از ایران و راهی شدن به دیگر کشورها کرده، تورم کمرشکن و کم‌ارزش شدن پول ایران است.

به نظرم سیاست‌ها و برخوردهای نظام اسلامی در ایران طی ۴ دهه نسبت به افغان‌ها نیاز به یک بازنگری کلی و جدی دارد که فکر نمی‌کنم گوش شنوایی برای شنیدن آن باشد.

بر عکس «هر دم‌از این باغ بری می‌رسد» حتی برخی با اعمال‌نفوذ در صدد تغییر قانون تابعیت ایران نیز برآمده اند که در نهایت بر علیه منافع ملی ایران خواهد بود.

متاسفانه وزارت خارجه در حوزهای بیشماری ازجمله منطقه و کشورهای همسایه، نه از توان و نه از قدرت لازم برخوردار است و نقش آن تنها به ارائه "خدمات خارجی" محدود شده و امیدی به دگرگونی در آن نیز مشاهده نمی شود. نمونه بارز آن ستاد و بخش افغانستان در وزارت خارجه است که بی اراده و مانند یک اسباب بازی در دست برخی نهادها ایفای نقش می کند.

معتقدم بی برنامگی ما و حضور افغانها در مجموع فرصت طلایی برای افغانها به خصوص پشتونها که بیشترین جمعیت کارگری را تشکیل می دهند فراهم آورده است. امروز نسل جدیدی از افغانها وارد بازار کار شده اند که با لهجه کامل ایرانی صحبت می کنند و در نواحی مرزی شرق ایران تناسب جمعیت را بر هم زده‌اند و از حمایت محلی نیز برخوردارند.

مشاهده شده که افغان‌ها در ایران در روز خاصی در برخی مناطق ایران با پایکوبی جشن می‌گیرند در حالیکه این همان‌روزی است که محمود افغان، اصفهان را تصرف و شاه سلطان حسین بی لیاقت را عزل کرد. اینجاست که معتقدم گروه های ایران ستیز تندرو پشتون افغانی رویایی خطرناکی در سر می پرورانند.

بیم آن دارم که بازیگران پشتون در افغانستان و طالبان عقب افتاده بر مسند قدرت نشسته در کابل با برخی از این شبکه افراطی افغانی در ایران در تماس باشند و از اوضاع و احوال ایران به ویژه شکاف بین مردم و‌ دولت ایران و نارضایتی‌های گسترده مردم ایران آگاه و مترصد زمان مقتضی برای سوء استفاده در جهت اهداف خود باشند.

معتقدم جلو ضرر را از هر جا بگیریم منفعت است؛ سر چشمه شاید گرفتن به بیل / چو پر گشت نتوان گرفتن به پیل، و در نهایت «پشه چو پر شد بزند پیل را.»

خداوند ایران را از‌ دروغ، دشمن و خشکسالی نجات دهد.

مرتبط با جغرافیای اصفهان با کلید # #افغانی #ایران #افغانستان #کارگر #مردم
ما را دنبال کنید:
+